سرآغازهای اکسپرسیونیسم انتزاعی
این یکی از پارادوکس های متعدد اکسپرسیونیسم انتزاعی است که ریشه های جنبش در نقاشی فیگوراتیو دهه 1930 نهفته است. تقریباً تمام هنرمندانی که بعداً در دهههای 1940 و 1950 در نیویورک به نقاشان انتزاعی تبدیل شدند، تحت تأثیر تجربه رکود بزرگ قرار گرفتند و در حالی که در سبکهای متاثر از رئالیسم سوسیال و جنبشهای منطقهگرا نقاشی میکردند، به بلوغ رسیدند. در اواخر دهه 1940 اکثر آنها این سبک ها را پشت سر گذاشته بودند، اما از کارهای اولیه خود چیزهای زیادی یاد گرفتند. این آنها را در تعهدشان به هنری بر اساس تجربه شخصی تشویق کرد. زمان صرف شده برای نقاشی دیواری بعداً آنها را تشویق می کند تا نقاشی های انتزاعی در مقیاسی به یاد ماندنی مشابه خلق کنند. تجربه کار برای اداره پیشرفت کار تحت حمایت دولت همچنین بسیاری از چهرههای متفاوت را گرد هم آورد و این امر باعث میشود که در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950 که سبک جدید ترویج میشد، دوباره با هم متحد شوند.
نیویورک در دهه های 1930 و 1940
هنرمندانی که در دهه 1930 در نیویورک زندگی میکردند، از شبکهای پیچیدهتر از موزهها و گالریها بهرهمند بودند که نمایشگاههای بزرگی از هنر مدرن برگزار میکردند. موزه هنر مدرن نمایشهایی مانند «کوبیسم و هنر انتزاعی»، «هنر خارقالعاده، دادا، سوررئالیسم» و نمایشهایی از پابلو پیکاسو را به نمایش گذاشت. و در سال 1939، موزه نقاشی غیر عینی افتتاح شد، که بعدها موزه سولومون آر. گوگنهایم نام گرفت، که مجموعه مهمی از آثار واسیلی کاندینسکی را به خود اختصاص داد.
بسیاری از مدرنیست های اروپایی در دهه های 1930 و 1940 برای فرار از تحولات سیاسی و جنگ به نیویورک آمدند. برخی، مانند نقاش و معلم هانس هافمن، مستقیماً تأثیرگذار هستند. هوفمن سالهای ابتدایی قرن را در پاریس گذرانده بود، جایی که با افرادی مانند پیکاسو، هانری ماتیس و ژرژ براک آشنا شد که در محافل هنرمندان نیویورک شهرت زیادی کسب کرده بودند. هافمن توانست بسیاری از ایده های آنها را از طریق درک پیچیده خود از کوبیسم و عشق به فوویسم ماتیس که توسط بسیاری در نیویورک مورد توجه قرار نگرفت، به دانش آموزانش منتقل کند.
تمام این فعالیت ها به این معنی بود که هنرمندان نیویورک به طرز فوق العاده ای در مورد روند هنر مدرن اروپا آگاه بودند. بسیاری از افراد را با احساس حقارت مواجه کرد، اما در دهه 1940 به آرامی بر این احساسات غلبه شد. برخوردهای شخصی با بسیاری از اروپاییهای آواره، مانند آندره برتون، سالوادور دالی، آرشیل گورکی، ماکس ارنست، پیت موندریان، و آندره ماسون، کمک کرد تا برخی از جایگاه اسطورهای که این هنرمندان کسب کرده بودند، از بین برود. از آنجایی که اروپا تحت رژیم های توتالیتر در دهه 1930 رنج می برد، و بعداً در جنگ غرق شد، بسیاری از آمریکایی ها جرأت یافتند که از نفوذ اروپا فراتر روند، لفاظی نقاشی متناسب با ملت خود توسعه دهند، و از همه مهمتر، سکان هدایت را در دست بگیرند. فرهنگ پیشرفته در زمانی که برخی از قدیمی ترین ارگ های آن در معرض تهدید قرار داشتند. تصادفی نبود که کلمنت گرینبرگ منتقد، در یکی از اولین پاسخ های مهم خود به جنبش جدید، آن را چنین توصیف کرد: نقاشی «از نوع آمریکایی».
در واقع، همانطور که مری گابریل نویسنده در "زنان خیابان نهم" می نویسد: "این نتیجه گیری که آثار هنری خلق شده قبل از سال 1940 دیگر برای توصیف جهان پس از جنگ مناسب نیستند، نیاز به تأمل زیادی ندارد. هواپیماهای شکسته کوبیسم ممکن است پیش بینی کنند که ویرانی ذاتی جنگ اما با شروع آن بی ربط شد. وحشت تاریک سوررئالیست ها نشخوارهای هوشمندانه ای در ناخودآگاه در بحبوحه ظهور فاشیسم بود. اما همانطور که یکی از بازدیدکنندگان نمایشگاه سوررئالیستی گفت: "پس از اتاق های گاز... آیا برای سوررئالیست های بیچاره باقی مانده است که ما را شوکه کنند؟ ... شاعر آدرین ریچ نوشت: «تغییر رادیکال در حساسیت انسان مستلزم تغییرات بنیادی در سبک هنری است» - این جایی بود که هنرمندان نیویورک بلافاصله پس از جنگ خود را تأسیس کردند و به دنبال راهی برای بیان واقعیت تغییر یافته خود بودند.
شکل گیری جنبش
در اواخر دهه 1940، عوامل زیادی برای ایجاد جنبش جدید وجود داشت - هر چند کار هنرمندان آن متفاوت و متفاوت باشد. کلیفورد استیل برای شروع این جنبش در سالهای بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم با تغییر خود از آثار نمایشی به آثار بزرگ و انتزاعی شناخته شده است. در سال 1947، جکسون پولاک تکنیک قطره ای خود را توسعه داد. سال بعد، ویلم دی کونینگ نمایشی تأثیرگذار در گالری چارلز ایگان داشت که در آن نقاشیهای زنانهاش را معرفی کرد، که معروف بود ترکیب، نور، چیدمان و روابط را از پرترههای زنانهاش حذف کرد، به طوری که فیگوراسیون به انتزاع تبدیل شد. بارنت نیومن با تصویر Onement I به موفقیت هنری خود رسید. و مارک روتکو شروع به کشیدن نقاشی های "چند فرم" کرد که منجر به آثار برجسته دوره بلوغ او می شد. در سال 1951، 18 هنرمند همفکر نمایشگاهی از هنرهای معاصر را در موزه متروپولیتن به نام "نقاشی آمریکایی امروز - 1950" بایکوت کردند. پس از آن، آنها را برای عکس گرفتن برای مجله Life و به عنوان "Irascibles" غسل تعمید گرفتند. این قطعه اصطلاح اکسپرسیونیسم انتزاعی را رایج کرد و به جنبش احساس هویت گروهی و هدف مشترک داد.
“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”